پريساپريسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

پريسا دردونه مامان و بابا

واکسن شش ماهگی البته با تاخیر

عشق من سلام بلاخره بعد 9 روز تاخیر واکسن شش ماهگی و اخرین واکسنتو تا یکسالگی در تاریخ شنبه 9 اذر زدیم البته چون قطره فلج نبود پنج شنبه رفتیم و شما قطره خوردی اینبار زیاد اذیت نشدی فقط وثتی خانوم پرستار میخاست واکسن شما رو بزنه و در حال اماده سازی سرنگ بود همچین با دقت نگاه میکردی خبر نداشتی قراره چی بشه یهو زدی زیر گریه اما زود اروم شدی و فقط چند ساعت اول به خاطر درد پات نا ارومی میکردی اما خداروشکر با خوردن قطره استامینوفن تب نکردی و تا شب خوب شدی اندر احوالات شما در 6 ماهگی بگم: کل خونه رو غلت میزنی و البته دور خودت 180 درجه میچرخی تا به چیزی که میخای برسی اما اونقدر تو سینه خیز رفتن و چها دست و پا تنبلی که اگه یه چیزی جلوت باشه ...
15 آذر 1392

پریسا به روایت تصویر

سلام عشق من به خاطر اینکه شما خیلی شیطون شدی و همه وقتم پره بعد مدتی اومدم وبلاگت رو اپ کنم با کلی عکس از این مدت که دوست داشتم اینجا باشن اینجا بعد واکسن 4 ماهگیت هست که خوابیدی فدات بشم   عاشق این سه تا عکستم از بس مظلوم و ناز افتادی         ژستای مختلف پریسا خانوم موقع عکس گرفتن             فدات بشم تا کفش پات میکنم میخای بگیریش     پریسا و دوستش روروئک       ...
3 آذر 1392

پریسا و مراسم شیرخوارگان حسینی

سلام گل دختر مامان خوبی؟؟؟؟؟؟ جمعه 17 ابان 92 مصادف با 4 محرم مراسم شیرخوارگان حسینی بود و از اونجا که پارسال نذر کرده بودم شما سالم بدنیا بیای لباس علی اصغر تنت کنم و ببرمت مراسم صبح زود حاضر شدم و با اژانس رفتیم حسینیه اخه بابایی طبق روال جمعه ها رفته بود فوتبال اما قرار شد برگشت بیاد دنبالمون اولش خیلی تعجب کرده بودی.......خوابت گرفته بود اخه شما عادت داری تا 10 صبح میخابی اما اونروز ساعت 7 صبح بیدار شده بودی تو بغلم خوابت برد و اخر مراسم بیدار شدی برا همین تو مراسم نشد ازت عکس بگیرم و اومدم خونه عکس گرفتیم خیلی مراسم قشنگی بود خدارو شکر کردم که شما سالم تو بغلمی و دشمنان امام حسین رو لعن که حتی به کودک 6 ماهه هم رحم نکرده بودن تو...
3 آذر 1392
1